ضربه آخر را خدایم زد ... آن زمان که برای رفتنت استخاره کردی و " خوب " آمد ....
\\// _*_
( ';')(';' )
/|.|\ /[]\
| | / \
با خیال دیگری می رفت
و من ساده چه عاشقانه کاسه ای آب
پشت سرش خالی می کردم...!
********
همه ی اثاث خانه ام را فروختم جز یک صندلی... شاید روزی که بیایی خسته باشی.....
*******
♥ خدااااااااااا ♥
اگه تو دسته منو بگیری , دیگه هیچ کس منو دست کم نمیگیره..
*******
پدران ما هرگز جمله عاشقانه ای به مادرانمان نگفتند شعری از نیما و سهراب برا یشان نخواندند ... شعر کوچه را از بر نداشتند ... پس چگونه بود تا همیشه در کنار هم ماندند و گذشتند از آرزوهایی که ما نه به آن میرسیم و نه از آن می گذریم حتی به بهای گذشتن از هم
certainly like your web-site but you need to take
a look at the spelling on several of your posts.
A number of them are rife with spelling issues and I find it
very troublesome to inform the reality then again I'll surely come
again again.
article and the rest of the site is very good.